یسنایسنا، تا این لحظه: 11 سال و 22 روز سن داره

♥♥ یســــنا عشق مامان و بابا ♥♥

پیشرفت های یسنا

کلماتی که یسنا میگه مَ مَ، ماما (مامان)، بَ بَ (بابا)، جی جی (جوجه، پرنده و مورچه  )، نِ نِ یا نی نی ( نی نی)، هام نام نام (وقتی غذایی خوشمزه باشه و دوست داشته باشه )، یه سری حیوونای جنگل براش خریدیم که به ببر میگه بَ و به شیر میگه ایر، وقتی زنگ خونه رو میزنه میگم کیه میگه مَ مَ (یکم تلفظش فرق میکنه یعنی منم  )، دَ دَ (وقتی میخواد بره بیرون) تا حدودای یک سالگی هر شب موقع خواب باید بغلش می کردم و اونقدر تکونش میدادم که خوابش می برد ولی یه شب هر کاری می کردم نمی اومد بغلم،دوست داشت خودش بخوابه از اون شب هم من فقط کنارش می خوابم تا خوابش ببره، البته تا موقعی که خوابش ببره از چنگ زدناش و لگد زدنش بی نصیب نمی مونم. گوشی تلفن یا...
31 ارديبهشت 1393

یسنا مریض شده

امروز یسنا از بعدازظهر خیلی بی قراری می کرد فکر کردیم شاید دلش میخواد ببریمش بیرون،آخه این چند وقته عادت کرده هر بعدازظهر با باباش بره بیرون، امروز هم باباش بردش بیرون ولی همش گریه می کرد، باباش هم زودی آوردش خونه، دختر گلم تنش داغ بود تب داشت و گریه می کرد بردیمش دکتر، تو مطب دکتر بالا آورد، دکتر هم یه سری دارو داد گفت از ویروسه  الان هم که داروهاشو دادم و خوابیده  ...
14 ارديبهشت 1393

راه رفتن یسنا

چهارشنبه 3 اردیبهشت 93 امروز یسنا از صبح بیشتر دوست داشت راه بره تا چهاردست و پا، از بعدازظهر که دیگه چهاردست و پا رو ول کرد و همش داشت راه میرفت البته یه وقتایی هم تعادلشو از دست میداد و می افتاد ولی باز بلند می شد و شروع می کرد راه رفتن.   آغاز راه رفتن: 1 سال و 15 روز   بقیه در ادامه مطلب   بعداز ظهری رفته بود تو اتاقش و دو تا از شلواراشو گرفته بود دستش و شروع کرده راه رفتن تو خونه!!! اینم عکس یسنا در حال راه رفتن          ...
4 ارديبهشت 1393
1